انگاری...
بچه پایان کاره
یه تسویه حسابه
یه راهی که باید رفت
یه بدهی که باید به دنیا داد
برای بعضی ها دریچه ای برای براوردن همه آرزوهای سرکوب شده
برای بعضیها وسیله سرکوب عقده های کودکی
برای بعضیها کیسه بوکس
برای بعضیها منبع در آمد
برای بعضی ها تنهایی روزهای بی مردیشان را پر می کنه
برای بعضیها هم اتاقی تنهایی شبانه
برای بعضیها میخهایی باشه که مردا رو با اون به چهار میخ می کشن تا مطمئن باشند مرد خودشان خواهد ماند
برای بعضیها قلمرو فرمانروایی
برای بعضیها مثل یک جزئی از مصوبات استانی ....
کاش
بچه نباشه
مگر اینکه بتوانند بچگی کنه....
بچه؟! برای خیلیها نشانه اقتدار مرده و خوشبختانه در حال حاضر برای خیلیها دیگه مهم نیست. ما باید یاد بگیریم که فقط برای خودمون زندگی کنیم و لذت ببریم. بچه ها ما رو در بسیاری از موارد از یه زندگی دلخواه دور میکنند .